توضیحات
«کافه کاویا» نخستین تجربهی «امیرحسین سلاخی» نویسنده جوان بندرعباسی است.
اثری داستانی که نویسنده آن را در هفت بخش و در قالب شصت و هشت صفحهی رقعی ارائه کرده است.
آنگونه که نویسنده در مقدمه کوتاه ابتدای کتاب آورده تمام ماجراهای این اثر داستانی در یک کافهی مخوف اتفاق میافتد جایی که «امیر»، شخصیت اصلی داستان سعی میکند پرده از راز این کافه کنار بزند. داستان از روایتی سلیس و بیپیرایه سود میبرد.
امیرحسین سلاخی تلاش کرده است بدون هر توضیح اضافهای ماجرای داستانش را روایت کند، داستانی که بیشتر مناسب گروه سنی نوجوان است و نویسنده اقتضای این گروه سنی را نوع روایت خود در نظر گرفته است.
«سایهها به اطراف او جمع شدند و در یک لحظه کافه به یک صحنه متلاطم تبدیل شد. دیوارها شروع به لرزیدن کردند و مشتریان به نظر میرسید که در دنیای خود غرق شدهاند. آبها مانند طوفانی بخارآلود به او حملهور بودند. امیر با دلی پر از تصمیم بیپایان، رو به سایهها گفت: «شما بخشی از من هستید. شما نمیتوانید مرا بترسانید. من فقط شما را میپذیرم.» به محض اینکه این جمله را گفت، سایهها با نالهها و فریادهای بلند، در حالی که تمام کافه را به لرزه انداخته بودند، به آرامی متلاشی شدند و کافه به حالت عادی بازگشت. امیر حس میکرد که بار و انرژی سنگینی از دوشش برداشته شده است.»
نظرات
هنوز هیچ نقد و بررسی صورت نگفته است.