توضیحات
«مثل همهی رنگهای زیر آفتاب»، مجموعهای از داستانهای کوتاه «آیدا ایزدآبادی» است.
مجموعهای که شانزده داستان از این نویسندهی جوان را شامل میشود.
مخاطب با خواندن همان داستان نخست کتاب، یعنی داستان کوتاه «برای راویانی که آغاز و پایان یک روایت را به باد دادند و رفتند» متوجه فضای متفاوت داستانهای این مجموعه میشود.
تفاوتی که هر چه پیشتر میروید بیشتر به چشم میآید. این تفاوت، در خواستگاه و نوع روایت داستان ریشه دارد.
مخاطب با فضایی از روایت میان شعر و داستان مواجه است:
«نگاهت به ماه شب اول افتاد که برگشتی و توی صورتم خندیدی، خندیدی و از بوی چوب و صمغ غلیظ کاج گفتی، خندیدی و آغاز کردی شب را، ماه را، من را…
(داستان آمدنت همه آغاز بود، صفحه 25).
برگزیدن روایت شاعرانه برای داستان، میتواند به مثابه حرکت روی لبهی تیز باشد چه این که ممکن است داستان ماهیت اصلی خود را در برابر این شکل از روایت از دست بدهد.
آیدا ایزدآبادی با آگاهی از این موضوع تلاش دارد از روایت شاعرانه، تنها به عنوان ابزاری در خدمت داستان و روایت خود سود ببرد:
آن تکهتکهها میتوانستند آغاز یک روایت باشند، قصهای، طرحی، شعری شاید که سالهایی دور راویانی با شاخهای میخک توی دستهاشان آمدند، تا آخرش را نوشتند و رفتند.
وقتی میرفتند همهشان بارانی به تن داشتند و چمدانی در دست، یک عینک آفتابی هم روی چشمهاشان بود.
توی یکی از آخرین ایستگاههای دنیا ایستاده بودند گویی در انتظار لبخندی بیرنگ یا تکان دستی از پشت شیشهای برای اضافه شدن به دلتنگیهاشان.
وقتی میرفتند خوب میدانستند که آغاز و پایان روایت را به باد دادهاند و حالا همهی کلمات در هم شده به دست باد این سو و آن سو میچرخد و هر یک در ایستگاهی شاید فرود میآید، پرواز میکند، به عمق میرود، گیاهی میشود میروید، ابری میشود میبارد تا زمانی دیگر بر زبانی دیگر جوانه بزند شاید و فرق یابد حتما.
نظرات
هنوز هیچ نقد و بررسی صورت نگفته است.