«ولی رضایی» از جمله نامهای خاص در ادبیات هرمزگان است.
نامی که وقتی بخواهید در موردش جستجو کنید یا بیشتر در موردش بدانید تنها میتوانید سراغش را از شعرهایش بگیرید.
میتوانید شعر «لیلای سر در باد» او را بخوانید تا بدانید او چه اندازه شاعر است.
«ولی» به مصداق نامش یک حرف شرط یا استثناست، او جهان شعر و جهان کلمهاش را در نزدیکترین فاصله ممکن از این شهر دارد ولی دور از هیاهو و در خلوت خود خواستهاش؛
دیروز وقتی برای دیدنش به محلهی پشتبند بندرعباس رفتم قبل از خودش درخت گیسو پریشانکردهی کُنار به دیدنم آمد و درخت انباووکی که سر بر شانهی کُنار خم کرده بود.
«ولی»، زلال و صمیمی در آستانهی در ایستاده بود با هیجانی که در صدایش آشکار بود.
شعر ولی رضایی، شعر نسل دوم چهرههایی است که از پیشگامان نوآوری در ادبیات هرمزگان هستند.
او از معدود صداهای موفق در نسل واسطه است نسلی که بین نسل اول و نسل امروز شعر هرمزگان قرار دارد.
شعرش هم بنمایههایی از شعر تعهدمدار دههی چهل را دارد هم آبشخوری در شعر دههی هفتاد ایران؛
مجموعهی «پر از ابر و آه» کارنامهی ادبی او طی چند دهه است که در کتاب، آنها را به تفکیک قرار داده است.
شعرش به سیاق شاعران هم نسلش و حتی میتوان گفت دقیقتر، آینهی تمامنمای خود اوست.
شعری زلال و بی پیرایه که نشانی از تکلف را در آن نمییابید.
#انتشارات_سمت_روشن_کلمه
…لیلای سر در باد
موی بر آتش بیفشان
تلاطم دریا، سبزینه راز توست
لیلای سرخ
میخواهم سر بر استوانهی کَسِر برای تو بمیرم
پس بگو- بگو عاشق کیستی؟
تا شب، همه شب، تا سپیدهی همه فرداها
بر پوست مردگانم زاری کنم
سر بر شانهی زائرانی مرده در خویش
در نهایت کَسِر
نظرات
هنوز هیچ نقد و بررسی صورت نگفته است.